ویروس کرونا/چگونه درباره ویروس کرونا با فرزندانم حرف بزنم؟

چگونه درباره ویروس کرونا با فرزندانم حرف بزنم؟

کرونا و کودکان

چگونه درباره ویروس کرونا با فرزندانم حرف بزنم؟

من دلم می خواهد با بچه هایم رک و راست باشم تا آنها هر سؤالی که دارند، پیش من بیایند و از من بپرسند. اما در چند ماه اخیر، افزایش سریع تعداد مبتلایان به ویروس کرونا در سراسر دنیا مرا در وضعیتی گیج کننده قرار داده است. من نمی دانم چگونه بدون نگران کردن آنها به این سؤالات پاسخ بدهم. این وضعیت هر روز در حال تغییر است و غیر ممکن است که برای کودکان خردسال حتی در بهترین حالت آن را نشنیده بگیریم.
اگر من جوابی نداشته باشم یا گوگل هم خوب از پس پاسخ دادن به آن برنیاید، شوهرم این کار را انجام می دهد. اما در حال حاضر ما نمی دانیم بهترین حالت این است که تماشا کنیم و منتظر بمانیم تا ببینیم این قضیه کی تمام می شود!
من مادر ایزی 9 ساله، اولی 7 ساله، ماسون 4 ساله و اوتلی که تازه 16 ماهش شده هستم. بچه های بزرگ تر نسبت به کوچک ترها راجع به دنیای اطرافشان در محدوده سنی وسیع تری هستند و طبیعتاً درک خیلی بیشتری دارند.
ماه هاست ما درباره شستشوی دست ها با آنها صحبت می کنیم و اینکه چطور این کار را به درستی انجام بدهند تا باعث انتشار ویروس نشود. ما این کار را همراه با شعر و آواز خواندن انجام می ‌دهیم.
بزرگ ترین تأثیری که  ویروس کرونا گذاشته، بسته شدن مدرسه ها و تغییر روال معمول زندگی آنهاست. سخت است که به آنها توضیح بدهیم که نمی توانیم با همدیگر بازی کنیم یا حتی چرا آنها نمی توانند پدربزرگ ها و مادربزرگ ها را ببینند. اگرچه گفتگوی ویدئویی کمک خیلی بزرگی در این مورد کرده است. آنها می توانند با پدربزرگ، مادربزرگ و دوستان خود صحبت کنند. من همچنین سعی می کنم آموزش آنها در خانه را درک کنم. به طور مشخص داشتن سه فرزند در سه رده سنی متفاوت جالب است و نگرانی درباره زمانی که قرار است آنها با موبایل، تبلت و کامپیوتر سر و کار داشته باشند بیشتر هم می شود، زیرا بیشتر آموزش ها بر اساس برنامه های موبایل و وب سایت هاست.
من فکر می کنم بهتر است درباره گذراندن زمان آنها با موبایل پافشاری نکنیم. این وضعیت قرار نیست همیشه همین طور باقی بماند! من مطمئن نیستم که بتوانم به سؤالات ریاضیات آنها پاسخ دهم و این فکر من را دچار ترس و اضطراب می کند! دیروز دیدم که اوتلی، دختر نوپایم، همان طور که در حال بازی بود، کتابی را آورد تا برایش بخوانم. فکر کردم چقدر خوب است که وجود او موجب می شود نگرانی های این روزها را به دست فراموشی بسپاریم. اما این وضعیت روی او هم تأثیرش را گذاشته است.
قابل پیش بینی است که به این زودی ها کودکان هیچ سفری نخواهند داشت و کتابخانه ای در دسترس آنها نخواهد بود و با هیچ یک از دوستان هم سن و سالشان برای خوردن کیک یا پیاده روی ملاقاتی نخواهند داشت. زندگی برای دختر کوچکم با تغییرات بسیاری همراه می شود. زمانی که خواهر و برادرش در مدرسه بودند، توجه بیشتری به من می کرد. او دارد عادت می کند که فضای خودش را با آنها تقسیم کند. نگرانی من زمانی است که وقتی به بچه ها درس می دهم، چطور باید او را سرگرم کنم.
اگر شما کودک نوپایی دارید یا زمانی داشته اید، حتماً می دانید که محدوده توجه شان کوتاه است و اگر آنها شبیه اوتلی باشند، پس پرانرژی هستند! او از هر جایی بالا می رود، بنابراین من تمام مدت باید مراقبش باشم. زمان چرت زدنش بهترین فرصت برای من است، البته به این امید که بقیه سروصدا نکنند تا او بتواند بخوابد.
مسئله بزرگ دیگری که می تواند همه آنها را تحت فشار قرار بدهد، تأثیر آن روی سلامت روح و روان من است. دست کم وقتی مسئله سلامتی مطرح است، من ناراحت می شوم و نمی خواهم توجه آنها به نگرانی ها و اضطراب من جلب شود. زمان هایی پیش خواهد آمد که من عصبانی و خسته می شوم، در این صورت من بچه ها را مطمئن کرده ام که اگر چنین اتفاقی بیفتد، تقصیر آنها نیست.
انصافاً پدر یا مادر بودن سخت است! حتی بعد از داشتن چهار فرزند، مرتب از آنها می پرسم که آیا من وظیفه خودم را به درستی انجام می دهم. و فشار مالی را که به خاطر شغل آزاد ما دو نفر بر ما تحمیل می شود، نمی توان نادیده گرفت. شغل شوهر من طوری است که نمی توا ند در خانه کار کند.
ما یک خانواده شش نفره هستیم که در طی یک هفته غذای زیادی درست می کنیم و فکر اینکه ممکن است نتوانیم چیزی را که مورد نیاز خانواده است تأمین کنیم، ترسناک است. ما زمان زیادی را به آشپزی کردن می گذرانیم. از نان های باقی مانده پودینگ نان و کره درست می کنیم و با موزهای خیلی رسیده نان موز می پزیم که این حس همکاری واقعاً لذت بخش است. این وضعیت در نهایت مرا وادار کرده است که مرتب میوه و سبزی محلی سفارش دهم و دستمال های مرطوب قابل شستشو را عوض کنم.
لازم است که در صورت امکان از خانه بیرون برویم و انرژی لازم را به دست آوریم و هوای تازه استشمام کنیم. من سعی می کنم تا جایی که می توانم نکات مثبت را بردارم. یعنی من می توانم از بودن با بچه ها در خانه لذت ببرم و اینکه می توانم زمان بیشتری را با آنها بگذرانم و بیش از قبل به آنها توجه داشته باشم. من فقط یک انسانم و می دانم روزهایی خواهد آمد که چالش برانگیزتر از این روزها خواهد بود.
اگر من بتوانم، به آنها احساس امنیت می دهم و سعی می کنم از ناراحتی های آنها بکاهم و تا جایی که می توانم زندگی را طی این مدت برای آنها عادی بسازم. من احساس می کنم کارم را در نقش یک مادر به درستی انجام می دهم. با هر روز خود مانند یک فرصت برخورد کنید (حال را دریابید و نگران آینده نباشید).
توصیه ‌های دولت را دنبال کنید، دست های خود را بشویید، در خانه بمانید تا در امان باشید. ما با کمک همدیگر این موارد را رعایت می کنیم و شما نیز ملزم به رعایت آن هستید!

با مشارکت جما برونشین، یک مادر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌بندی کتاب‌ها